-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 15:38
در همه دیر مغان نور خدا میبینم / این عجب بین که چه نوری و کجا میبیننم God is God, I is another me
-
عمر
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 18:21
زندگی مثل یک سنگ توالت میمونه ما یکی از پا هامون رو گذاشتیم طرف چپش که گذشته ی ماست یکی از پا هامون رو گذاشتیم طرف راستش که آینده ی ماست و ریدیم تو حال خودمون .
-
خاله
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 13:35
در بینهایت اعداد چنان تعریفی از نهایتمندی سلوک اعیان آمیز رنگ و لعاب فلسفه ی موجودیت آفرینش نقش بسته که گویی مان وجودی آدمی سراسر بی نهایت است.... فکر کن.!
-
چراسبز؟
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1387 12:17
سهابی ؛ سیه باری مکن . چطور میتوان دوست داشت و عاشق بود اما باز دوست داشت؟ هرزه گی مختص زنان نیست بلکه من هم خود را فاحشه ای میدانم که دوست دارد و دوست دارد و باز میتواند دوست بدارد.
-
چراسبز؟
سهشنبه 23 بهمنماه سال 1386 14:47
از آن پس که کیمیا شدیم به رخصت نگاهی کسی به پشتوانمان بر نخواست که خدایی هم طلب آزمندی خواهد!!
-
زنده؟
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 23:19
زندگی جنگ و دیگر هیچ!
-
خیام
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 14:37
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود وعده ی فردای زاهد را چرا باور کنم؟
-
چرا سبز؟
چهارشنبه 20 دیماه سال 1385 22:11
امروز بعد از قریب به هفت ماه تاریخ ایستادن رفتارهای آدم گونه من که شامل خوردن - بیداری - خنده - دروغ - پول - خوردن - خوردن و خوردن خواستم مورخه ی این تکامل فرا زمینی و کلاسیک (عشق (ع)) را به یاد آورم . با اینکه حتی تاریخ تولد و قیافه ی کسی را از آن زمان به یاد ندارم ... چه سخت گذشت البته انگار همین دیروز نبود یک مرگ...
-
چرا سبز؟
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 12:49
همیشه وقتی حرفهایمان برای دیگران تکراری میشود هویت ما برای طرف مقابل خود به خود نابود میشود.
-
چرا سبز؟
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 21:51
کمکم کن خرمن رخوت من شعله میخواد .... چه مرثیه ای متوان سرود در وصف روان بودن . میرویم که بفهمیم چگونه میتوان نرفت اما با اینکه هیچ نفهمیدیم باز هم میرویم .با این تفاوت که اینک سریعتر میرویم.((دچار باید بود /دچار یعنی عاشق....)). اون چیزهایی که واسم ارزش بودن یه روزی دیگه حتی ارزش فکر کردن هم ندارن.حاضرم سایه م رو به...
-
چرا سبز؟
شنبه 1 مهرماه سال 1385 22:08
زندگی دو نیمه دارد : نیمه ی اول در آرزوی نیمه ی دوم نیمه ی دوم در حسرت آنچه گذشت!!!
-
چرا سبز؟
شنبه 1 مهرماه سال 1385 15:25
میگن اون زمونا پادشاهی بوده قدرتمند و قوی هیکل مرد قوی جسه ای که صرفآ به خاطر دلیری های زیادش همه مردم اونو شایته ی سروری میدونستن . روزگار میگذره و سالها تندتر و تندتر کهنه تر میشن و شاه بزرگ ما نزارتر و ضعیفتر میشه به حدی که دیگه پاهاش توان رفتن رو نداشتن . درست فکر کردین اون بیمار شده . حالا باس چیکار کرد ؟ کسی...
-
چرا سبز؟
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 23:42
بادها گذشته اند به نازکی تلالو حلقه هایی از دود ریسمان به سر میکنند با مشتی گره خورده میلغزند. کسی جز من گناهی نکرده است گناه قانون مصوت اربده هایی فراسوی روان. براستی کدامین واژه را باید شست؟ ترحم چندش انگیز یک مادر یا به رخساره گرفتن یک بوقلمون؟ ......
-
چرا سبز؟
جمعه 20 مردادماه سال 1385 13:02
why green? هنوز شما عشقید و من یه روز برفی ...
-
چرا سبز؟
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 13:53
کجا هستید شما؟ ((چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی؟/چقدر هم تنها/خیال میکنم ... )) من از فداکاری گفتم و شما به همان حرفهای همیشگی اقتدا کردید . هنوز به مزه ی گس لبهای من که بوی ترش مزه ی سیگار میداد فکر میکنید؟ من سایه نبودم ولی شما هم نور نبودید که سایه ای خلق کنید . برگهای زرد هنوز میدوند و نیمکت سبز به رخداد ماجرایی...
-
چرا سبز؟
شنبه 17 تیرماه سال 1385 14:30
واقعآ من هنوز فکر میکنم قایقی دارم تو دریا که میخوام با اون آبی دریا رو ببینم ؟!! مسافر غریبه شما از بطن یک مصاحبت به ناخودآگاه من سر خردید ، نگاه کن چه شکل تهوع آوری روی آینه لیز میخوره . بی خیالی نتیجه گفتن بود. مای <ما> تو <توی> شما کم آورد اما من هنوز ما هستم . لحظه ها رو باد با اون برگهای کوچولوی زرد...
-
Give me your night
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 15:23
___A_WOMAN'S_HEART ChrisDe_Burgh A Woman's Heart A woman's heart is filled with passion, A woman's heart is filled with lust, If you don't believe that these things happen, Could be the biggest mistake that a man can make; A woman's night is filled with dreaming, Of the perfect man, who may not be you, If we don't see...
-
چرا سبز؟
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 14:20
دلم گرفته دلم عجیب گرفته است. شما به من هدف دادین اما چون من به موجودیتم هویت نمیدادم شما مجبور شدین خودتون بشین هدف من. لبهاتون رو برای من نگه دارین. سکس کردن با من کار مشکلی نبود اما اینکه من و شما لذت ببریم یا من لذت میبردم یا شما.عاشق شدم که از کسب کردن متنفر بشم اما شما باعث شدین که هر دو در آخر فقط کسب کرده...
-
اتم
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1385 23:57
دانشمندان جوان ما موفق به ساخت بمب اتم صلح آمیز شدن. من الله توفیق که تمام دشمنان ما ترک هستند. خفه شو .... حتمآ! مانتو کوتاه به نینوای یازدهم دسامبر و بیست و دو بهمن پیوست. دیگه خودم رو مثل (( ژ)) نمیبینم . فیتیله عقلا تعطیله. تو این کثافت بازار همه میخوان بیشتر زنده بمونن و همه ی حالای دنیا رو بکنن. تو میسر بودنه که...
-
جز عشق
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1385 08:38
جز عشقی جنون آسا هر چیز این جهان شما جنون آساست ـ جز عشق به زنی که من دوست می دارم <> چه گونه لعنت ها از تقدیس ها لذت انگیزتر آمده است! چه گونه مرگ شادی بخش تر از زنده گی است! چه گونه گرسنگی را گرم تر از نان شما می باید پذیرفت! <> لعنت به شما،که جز عشق جنون آسا هر چیز این جهان شما جنون آساست! شاعر : شاملو...
-
لجبازی
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1385 11:45
سیاست به اون چیزی میگن که در آخر فکر عموم اونو نخونه!!! دوره ی اول ریاست خاتمی که با دادن آزادی و کسب آرامش برای ملت نپخته ی ما باعث بروز مشکلاتی چون فساد و فحشا و... شد . باعث شد که حتی جمعی از جوانان بیشتر به وسوسه های رژیم ناخواسته ی دل بسپارند . در حقیقت قرار بود خاتمی با چهره ای مردم گرا و یکی از روشنفکران از دین...
-
حالت روانی
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 21:13
شده تا حالا صبح از خواب پاشین و با یه موضوع زجر آور روبرو بشین؟ کلی در مورد اون فکر کنین مثلآ تا ظهر ... و شب یه حالت بهتون دست بده که نا آشنا ست ؟ من تو این موقعیت قرار گرفتم و تو اون حالت از خون خوشم می اومد . میخواستم خرخره ی کسی رو با دندونام بکنم و صداهای عجیب از خودم در می اوردم ... دوستم با کنجکاوی به حرفام گش...
-
نشکن
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 22:08
رعد و برق تصاعدی بر آرامی ست . قره قوروت و فرفره ... همیشه بچه بودن خوبه... غایت بی نیازی در اعصاب پوچی از تبلیغ گلرنگ کیف میکنم ... گل گل گل گل از همه رنگ... متحول شدن آه مادر میگیره نباس مدیونش موند.
-
جواب نظر پست قبلی
شنبه 12 فروردینماه سال 1385 13:58
عمومآ زیاد وراجی میکنم اما به شخصه اعتقاد ندارم که از چیزهایی که میدونم جایی که اهمیت فراوانی دارند باس استفاده کرد . راستش من فراموشی خفیف دارم البته خودم این حالت را واسه احسان تعریف کردم درست مثل یه ریزپردازنده... فی الواقع نمیدونم نظر چیه همچنین برنامه ی پوچ در پوچ را هم ندیدم آخه کلآ کم تلویزیون تماشا میکنم اما...
-
افسانه
شنبه 12 فروردینماه سال 1385 10:07
میگن خیلی قبلها زرتشت واسه شنا به دریاچه ای نزدیک هامون میره (مابین ایران و افغانستان ) و تو اون دریاچه موقع شنا آلت تناسلی اون به ترشح ماده ی ژنتیکی اقدام میکنه و سالها میگذره در واقع یعنی هر هزار سال یه دفه یه شازده خانم باکره و پاکیزه که تا به حال دست نامحرم به اون نخورده به امر اهورامزدا بی اراده وارد آب میشه...
-
ترس
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 19:07
هی فلانی زندگی شاید همین باشد!
-
هفت دانگ صدا
جمعه 4 فروردینماه سال 1385 10:17
استاد محمدرضا شجریان طی سالیانی که صدای برتر جهان شناخته شد و با استناد به نظرخواهی آنان که در موسیقی وسواس خاص دارند به استاد بزرگ صدا و دارای هفت دانگ صدا مشهور شد. چه نعمتی بزرگتر از این که ایشان به زبانی اشعار زیبا و فنا ناپذیر حافظ سعدی هوشنگ ابتهاج فریدون مشیری و ... را می خوانند که ما و مردمان این سرزمین به...
-
حرمت
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1385 10:24
زندگی بهترین نعمتیه که انسان داره . فکر ما و وحشت حاکی از آن طبق یک گردش بیضی فقط حول محور نامجهولی و ندانستن است. اما من میدانم . میدانم که شاید رویه ی خون در رگهای باریکم بتدریج به کندی گراید . به قول بچه ها گفتنی : بذار جاده ها اشتباه برن ما که دستمون به هم نمیرسه.!
-
تنفر
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 09:46
عمومآ آدمی به محبت و تنفر همانگونه محتاج است که به w.c . دنیایی که به انسان اجازه میدهد صبورانه در پی تجدید تولدی دیگر باشد یقینآ به ادراک آلات اسفله دل میبندد . دقیقآمثل من ....
-
آخرین قسمت
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 20:31
هشتاد و چهار دفعه گفتم سال کبیسه شگون نداره و حالا باس بگم که هشتاد و پنج بار رفتم که به فکر خودم باشم .