لینچ

لینچ

سلاخی میگریست / به قناری کوچکی دل باخته بود .
لینچ

لینچ

سلاخی میگریست / به قناری کوچکی دل باخته بود .

چرا سبز؟

بادها گذشته اند

به نازکی تلالو حلقه هایی

از دود

ریسمان به سر میکنند

با مشتی گره خورده

میلغزند.

کسی جز من گناهی نکرده است

گناه

قانون مصوت

اربده هایی فراسوی روان.

براستی

کدامین واژه را باید شست؟

ترحم چندش انگیز یک مادر

یا

به رخساره گرفتن یک بوقلمون؟

......